اشتباهی

می خواستم یه کار دیگه کنم اشتباهی وبلاگ زدم

اشتباهی

می خواستم یه کار دیگه کنم اشتباهی وبلاگ زدم

دیروز

 

فردا ودیروز با هم دست به یکی کردند.

 دیروز با خاطراتش منو فریب داد

فردا با وعده هایش مرا خواب کرد .............

وقتی چشم گشودم امروزگذشته بود

 

نظرات 42 + ارسال نظر
نارنج نارنگی پرتقال لیموترش لیمو ش سه‌شنبه 13 تیر 1385 ساعت 11:04 ب.ظ

سلام وای چند روزه این همه کامنت؟حیف که نیستم دیگه کل کل هامون یادته؟خل بازی های من اقای مهندس دلم برای همه چی تنگ میشه یعنی میشه یه سال دیگه برگردم همه چی مثل اولش باشه؟توروخدا ادرس وبلاگتو دیگه عوض نکن خسته شدم به خدا ۵ شنبه میبینمت

موسا چهارشنبه 14 تیر 1385 ساعت 02:16 ب.ظ http://www.zehneziba.blogsky.com/

سلام
خواندم ... جالب بود .


تا سلام...

چشمک چهارشنبه 14 تیر 1385 ساعت 02:48 ب.ظ http://ghorobeshaghayegh.blogfa.com

سلام
برم ببینم اینای که به من گفتی رو به کسی دیگه هم گفتی خودت میدونیها ...گفته باشم(تو چرا اینجا کله نداری ؟ )
دلت بسوزه بلاگفا جون ما برامون کلی کله گذاشته (زبون درازه)

چشمک چهارشنبه 14 تیر 1385 ساعت 02:51 ب.ظ http://ghorobeshaghayegh.blogfa.com

میخواستی لای چشمات چوب کبریت بزاری خوابت نگیره
اره داداش
ما این کارو میکنیم برا اینکه یکم دیرتر خابمون ببره

آتنا چهارشنبه 14 تیر 1385 ساعت 08:21 ب.ظ http://www.partenon.blogsky.com

دوست گلم سلام:
روشنای کهکشان تنهایی من است
شک ،
در من پایان می گیرد
آنگاه که لبخند می زنی به رویم
امید،
در من جان می دمد
آنگاه که
گوشی صبورمی شوی
برای گفته ها و ناگفته هایم
همپای دردها و
دریغ هایم می شوی
تا مباد از خود واپس بمانم
همتای من اگر تو
تا ابد
چله نشین شادی های
بی پایان خواهم بود
با تو
به هر چه آفتاب اقتدا می کنم
این همه نجابت
دریغ است که
در حصار حسادت من اسیر بماند
تابنده باش
آنچنانکه که بوده و هستی
نه برای من
برای همه کسانی که
برای رسیدن به امیدهاشان
به آفتابی چون تو نیاز دارند ؛
صادق و صمیمی و پاک
بابا تو دیگه کی هستی
خوب بلدی دل ببری
موفق باشی
تا بعدسبز باشی و پایدار

دختری که هیچ کس و جز تو نداره پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 01:52 ق.ظ http://banooyemah.blogsky.com

سلام این چه بود گذاشتی تو وبلاگم

کشتمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

اگه این کامنتو خوندی یعنی دوسم داری
اگه پاک کنی عاشقمی
اگه بیای کامنت بزاری ولینکم کنی دیوونمی
اگه کامنت نزاری یعنی منو میخوای
اگه بیخیالش بشی یعنی منو میپرستی
حالا چه خاکی میخوای تو سرت بریزی؟؟؟؟؟

شکوفه پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 01:57 ق.ظ http://www.haramedelam.blogsky.com/

سلام ...

این چه طرز کامنت گذاشتن ... ؟

ولی بدک نبود

موفق باشی ..

در پناه حق

اشتباهی پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 02:22 ق.ظ http://eshtebahi.blogsky.com

اگه این کامنتو خوندی یعنی دوسم داری
اگه پاک کنی عاشقمی
اگه بیای کامنت بزاری ولینکم کنی دیوونمی
اگه کامنت نزاری یعنی منو میخوای
اگه بیخیالش بشی یعنی منو میپرستی
حالا چه خاکی میخوای تو سرت بریزی؟؟؟؟؟
اااااااشتباهی واسه خودم .....

چشمک پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 02:28 ق.ظ http://ghorobeshaghayegh.blogfa.com

تو دیونه ای ... دیونه ای....دیونه ااااااااااااااااااااااااااای

چشمک پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 02:30 ق.ظ http://ghorobeshaghayegh.blogfa.com

اخه ادم واسه خودشم این کامنت و میزاره مگههههههههه؟
اخه مگه کسی میتونه این کامنت خودت رو پاک کنههههههه؟
(عصبانیات )خیلی)

سولماز پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 02:37 ق.ظ http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام اشتباهی جان
من خودمم نمی دونم چه خاکی باید تو سرم بریزم
خوشحال می شم کمکم کنی
موفق باشی

! پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 02:41 ق.ظ http://alldaytimes.blogsky.com

سلاااااااااام
چاکر آقای مهندس هستیم با تشتک و دوزاری
عرضم به درز آقا مهندس عزیز

کامنته شمارو خوندیم ... جالب ناک بود نه یه بار که سه بار خوندیم ...
اونو دیلیتیم ... ولی دوباره با یه فلاکتی از تو آشغال دونی بلاگ اسکای کشدیم بیرون و چسبوندیم سر جات یعنی سر جاش
کامنتو که می نویسیم ولی لینکو عمری ویبلگ مارو اگه ببینی توش هیچ لینکی نیست
تو اینم چیزی نیست
فکر بد نکنیا مخ شریفمو عرض می کنم
بقیه شم باسه وازه روز مبادا

** ** **
اونا که واسه مزاح و رفع خنده بود
منتها با این پستی که نوشتی خیلی حال کردم
خفن ... هزارو بچب برو بالا تا آخر جاده آبعلی
کوتاه و گویا
و افسوس که می دونیم و همچنان امروز خودمونو از دست می دیم

** ** **
یا حق
!

آتوس پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 04:39 ق.ظ http://mw.blogsky.com

ای بابا...
مملی...تو که پستات همش کپیه...تورو جون اون کسی که می‌پرستی دیگه کامنتات رو کپی نکن...دلت یه شر دیگه می‌خواد..؟!‌ یادت نیست اون سری قبلی چطوری اعصابمو ریختی به هم..؟! تمام نظرای این پستت بیشتر ازینکه دربارهء خود پستت باشه ، دربارهء نظر مشترکیه که به همه برداشتی دادی..!!
نه...لازم شد یه پست دیگه به اسم ( وبلاگ‌های خالی..وبلاگ نویسان خالی‌تر ۲..!! ) بدم بیرون..( چشمک )

فاطیما پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 07:42 ق.ظ http://fatima63.blogfa.com

سلام ...وبلاگ تازه تاسیس اما به نظر میرسه می تونه خوب باشه...البته اینم بگم کاره خوبی کردی وبلاگ زدی بعضی وقت ها بعضی ارهای اشتباهمون خیلی هم خوبه(چشمک)مرسی که به من سر زدین..زود زود آپ کنید چون لینکتونو گذاشتم تو بلاگم

یاسمین پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 09:52 ق.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
بازم ممنون بهم سر زدی
متن قشنگی نوشتی
منتظرتم

لیموی تلخ پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 10:31 ق.ظ http://naranj.blogsky.com

ببخشید امیدوارم که خونده باشی میل منو برادرم میگفت بهت گفته سوسک؟موقعیت من؟نمیدونم؟فعلا که حوصله ندارم حتی فکر کنم

تینا پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 11:03 ق.ظ http://www.tina-tanhaa.blogfa.com/

بنوش به سلامتی هر چی عاشقه 1- به سلامتی سه کس : غریب ، تنها ، بی کس 2- به سلامتی گاو چون که نگفت من ، گفت ما 3- به سلامتی کرم خاکی ، به خاطر خاکی بودنش 4- به سلامتی خیار به خاطر اینکه یار داره 5- به سلامتی شلغم به خاطر اینکه غم داره 6 - به سلامتی کلاغ ، هر چند که سیاهه ولی عوضش یه رنگه 7- به سلامتی دیوار که هر مرد و نامردی بهش تکیه میکنن 8- به سلامتی شمع که تا آخرش به پات میسوزه

مرتضی پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 11:04 ق.ظ http://crazypc.blosky.com

مصطفی پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 11:54 ق.ظ http://mositak.blogsky.com

سلام دوست من
عشق از دوستی پرسید : فرق بین من تو در چیه ؟
دوستی گفت من دیگران را با سلامی آشنا می کنم تو با نگاهی .. من آنان را با دیگران جدا می کنم تو با مرگ
موفق باشی
همیشه مهربان

داش سعید پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.dashsaeed.blogsky.com

دمت گرم خیلی با حال بود
من که نفهمیدم چه خاکی به سرم کنم

ندا پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://daftarezendegi.blogsky.com/

سلام جناب اشتباهی خوب هستین که؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب اینم ابتکار ه جدید جالبه حالا...........
کامنتتو خوندم چون......نوشتی
پاک نمیکنم .....چون جالبه
بی خیالتم نمیشم چون........اومدم سراغت
حالا خودت بگو دیروز که گذشت فردارم که نوشتی وعد ه و وعیده خوب پس امروز چه خاکی به سرت میریزی؟؟؟؟؟؟؟
خوشحال شدم که بهم سر زدی .امیدوارم همیشه سلامت باشی و روزگار به کام
فعلا

ستاره پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 12:49 ب.ظ http://kolbe-roya.blogsky.com

سلام. خیلی کامنت باهالی بود خوب بلدی بپیچونی خوشم اومد ای ول باریکلا

مریم پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 02:33 ب.ظ http://malekeyeatash.persianblog.com

سلام. کامنتت رو خوندم که بدونی دوست دارم. برات کامنت گذاشتم امالینکت نمیکنم که یه وقت فکر نکنی من دیوونتم...
مرسی سر زدی. خیلی باحالی درست مثه خودم.

آتنا پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 02:40 ب.ظ http://www.partenon.blogsky.com

سلام وروجک بلاگ اسکای:
بابا آروم تر ناقلا داری یه شبه راه صد ساله رو میری؟
البته امیدوارم موفق باشی (اگه دوستان بزارن)
برادر گلم به روی چشم لینک شما رو همین امروز میزارم.
تا دیدار بعد سبز باشی و پایدار
راستی این اسمی که روت گذاشتم برات میمونه.

اوشگول پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 03:35 ب.ظ http://oshgool.blogsky.com

پس فردا هم منو سر کار گذاشت..
شوخی کردم..
باحال بود......
بازم بیا اونورا......

سوداگر پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 03:49 ب.ظ http://www.sovdagar.blogsky.com

فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا یا من تو را می کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست
همین چند سطر
دنیا به همین چند سطر رسیده است
به اینکه انسان کوچک بماند بهتر است
به دنیا نیاید بهتر است
اصلاٌ این فیلم را به عقب برگردان
آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود
که می دود در دشت های دور
آنقدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین...
زمین...
نه! به عقب تر برگرد
بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید
تصمیم دیگری گرفت....

---------------------

حیف که اون متنی که نوشتی رو قبلا خونده بودم وگرنه

می خندیدم ...(اینم تلافی که دیکه از این حرفا نزنی )

خیلی خوشحال شدم دیدمت توی وبلاگ ...

بازم منتظرت هستم ...

موفق و شاد باشی...

وبلاگت خیلی قشنگه...

یا علی

رضا پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 05:04 ب.ظ http://reza-rahd.blogsky.com

سلام دوست من
روش خوبی رو در ژیش گرفتی ولی مطمن باش با این روش می بری چون این کار یک چیز دیگه هم می خواد اگه خواستی بدونی اون چیه حتما بازم به من سر بزن تا بیشتر بدونی
فعلا هم لینک وب لاگت رو نمی دم تا بزرگ تر بشی بعدا یک فکر به حالت می کنم
شاد باشی دوست من

چشمک پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 07:17 ب.ظ http://ghorobeshaghayegh.blogfa.com

اپم
بدو بیا

شهرام پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 07:18 ب.ظ http://www.shahramclub.blogsky.com

کامنتت رو خوندم . پاک نکردم . کامنت گذاشتم ولی لینکت نکردم. پس نه عاشقتم نه دیوونتم نه میخوامت نه میپرستمت
یعنی دوست دارم کسی رو که تو وبلاگم نظر بده

مریم پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 07:33 ب.ظ http://gorobekhakestari.blogsky.com

سلام
ازاینکه به من سر زدی ممنون هرطوری که دوس داری قضاوت کن. موفق باشی

متهمان زندگی جمعه 16 تیر 1385 ساعت 01:59 ق.ظ http://parastooye-mohajer.blogfa.com

سلام دوست عزیز ساده و با معنا تحسینت میکنم ...قلمت زیباست...به ما هم سری بزن اگه قابل...یا حق

شقایق جمعه 16 تیر 1385 ساعت 02:09 ق.ظ http://mmrr.blogsky.com/

حمید؟؟؟!!!!!!!!
فکر کنم بازم اشتبا هی اومدی؟؟؟
به هر حال حر فات قشنگه

الیاس جمعه 16 تیر 1385 ساعت 07:26 ق.ظ http://ensanam_arezoost.mihanblog.com/

سلام
اینجا کجاست؟ نکنه اشتباهی اومدم؟
نه درسته
مرسی از حضور گرمت در وبلاگم امیدوارم بازم بیای و به من سر بزنی اما نه اشتباهی ( چشمک)
بله متنت هم آموزنده و بجاست
کاشکی بفهمیم که زندگی ما یعنی همین لحظه که توشیم و آینده
نباید در حسرت گذشته ها خواب شد
زندگی مانند قطاریست که سوت میکشد و در حرکت است

اوشگول جمعه 16 تیر 1385 ساعت 11:00 ق.ظ http://oshgool.blogsky.com

منم آپیدم.

لیموی تلخ جمعه 16 تیر 1385 ساعت 12:06 ب.ظ

دارم میرم اون چیزی را که خواستی میفرستم به هر حال دیگه تموم شد کسی نیست غر بزنه نه؟خیلی خوشحال شدی؟خب شاید شب برای اخرین برا بیام ولی خوب خداحافظ منو یادت نره ها؟اقای مهندس گرچه اصلا برام مهم نیست یه مهندس منو یادش باشه یا نه)چشمک( بای بای

محمد جواد جمعه 16 تیر 1385 ساعت 06:45 ب.ظ http://lovsat.blogsky.com

سلام عزیزم خوبی مرسی که به وبلاگ من اومدی ونظر دادی دمت گرم عزیزم

قاضی دادگستر شنبه 17 تیر 1385 ساعت 07:15 ق.ظ http://judge.blogsky.com/

سلام وخسته نباشی
متن جالب و پر مغزی بود. استفاده کردم. بازهم ازاین مطالب منتشرکن.
موفق تراز قبل باشی
http://judge.blogsky.com/

سلام رفیق دلتنگی
کلی از کامنتی که برام گذاشته بودی خندیدم
فکر کردم الان که بیام تو بلوگت طنز کار می کنی
ولی می بینم نه اهله دلی
خوبه
قشنگ کار می کنی
دیروز ما فردا را به بازی گرفتیم
فردا چه کسی ؟

امین شنبه 17 تیر 1385 ساعت 12:41 ب.ظ http://hu.blogsky.com/

کامنتت رو خوندم . پاک نکردم . کامنت گذاشتم ولی لینکت نکردم. پس نه عاشقتم نه دیوونتم نه میخوامت نه میپرستمت
یعنی دوست دارم کسی رو که تو وبلاگم نظر بده

[ بدون نام ] یکشنبه 18 تیر 1385 ساعت 01:57 ق.ظ

ای دوست ! سلام
چشمهای من چراغ می خواهد
کهکشان دلم تاریک است
پرنده های خاطره مضطربند
آیا بهاری خواهد بود ؟
ستاره ها
برای زندگی کم اند
خورشیدی باید ....
روزی در من طلوع کردی
بی آنکه گفته باشی ، غروب
من هر شب
نگاهم را با گریه خیس می کنم
و هرصبح
اضطرابم را از لای پتو بیرون می کشم
زنبورهایی که عسل می دهند
نیش هم می زنند
این رسم همیشگی گلهای خوب است
که تا می خواهی بوشان کنی
خاری در دستت فرو می کنند
تو خوب بودی
و من دلم می خواست
بویت کنم
حالا جراحت دستانم را
توی جیبم پنهان می کنم
اضطرابم را به پاهایم تکیه می دهم
نفسم را عمیق می کنم
توی آسفالتهای سیاه
سپیدی رد عبور تو را جستجو می کنم ....
شیشه آرزوهایم را که
گاهی به درخت سیب می آویختم
پرشده است
از ماهی های قرمز مرده
مگرماهی ها چند سال عمر می کنند
که بخواهند
این همه بهار را بی تو تحویل کنند ....
می گویند قسمت نبود
می گویم تو نخواستی
یعنی زمین آنقدر کوچک بود
که برای دو همتا جا نداشت ؟ ....
حالا همه گناهها به گردن من است
حتی مردن ماهی ها
حتی رفتن تو
درخت خشکیده ی سیب
سیب نمی دهد
هیزم که می دهد
آتش می گیرم
تمام حرفهای نگفته ام را
که توی سطرهای دفتر خاطره ام
جا خوش کرده اند ، می سوزانم
تا کی سکوت؟
آتشفشان خاموش هم که باشی
یک روز سر باز می کنی
پیکره خودت را هم می گدازی
جاری می شوی
می سوزی ، می سوزانی .....
سکوت می کنم
ترجیح می دهم
گناه مرگ ماهی ها
در پرونده من درج شود
اما نگویند دوستت نداشتم
نفهمیدمت ....
همیشه بزرگ فکر می کردم
همیشه بزرگ می دیدم
فکر می کردم
تنها کسی که
تنهایی ام را می فهمد
همتای من است، تویی
دلم که شکست
کلافه که شدم
تازه فهمیدم :
بهار هم می تواند
چیز بدی باشد
وقتی که نهال کوچک سیب را
که زمستان کاشته ای
غریبه ای لگد مال کند
کسی اگر می خواست
تو را مال خودش کند
بروی چشم
میرفتم و می گذشتم
اما هر سلامی را جوابی و
هررفتنی را بدرودی است
من چشم انتظار همان لحظه ام
سلامت را بخاطر دارم
بدرودت را نه
یعنی می خواهی بگویی :
هنوز هم ... ؟ ....
هنوز هم می شود
لب تکان نداد
اما حرف زد
هنوز هم می شود
دوباره شروع کرد
تو ، زندگی را
من ، تنهایی را !
نه ، نترس
من عاقل ترم از آنم که
دوباره عاشق شوم
تو برای همیشه عاشق بودن،
کافی هستی
حتی اگر مال من نباشی
رفتن که گناه نیست
دروغ اما آری
و من جز خوبی، هیچ ندیده ام
اگرچه هنوز هم دستان زخمی ام را
در جیب هایم پنهان می کنم ......
سیب ،می کارم
گل، می کارم
و دوباره
سر اولین سطر نامه بعدی ام
می نویسم : سلام
باز هم منتظر می مانم
تا جوابم را بدهی
حتی اگر
گناه مردن ماهی های قرمز سال بعد را هم
در پرونده من درج کنند .....
شاید همین فردا خودم را بگدازم
دارم آتشفشانی می شوم
که ممکن است
همین چند لحظه دیگر طغیان کند
جوابم را بده

شیدا چهارشنبه 21 تیر 1385 ساعت 02:57 ب.ظ http://www.yoursheyda.blogfa.com

به شبی سرد و خموش , همدم ام بار سفر بسته و رفت وچه تنهاماندم...
وچه باقی ماند از عشق, گردبادی برسید و همه را از جا کند...
و چه فرقی می کرد؟که بدانم که چرا...



شیدا چهارشنبه 21 تیر 1385 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.yoursheyda.blogfa.com

به شبی سرد و خموش , همدم ام بار سفر بسته و رفت وچه تنهاماندم...
وچه باقی ماند از عشق, گردبادی برسید و همه را از جا کند...
و چه فرقی می کرد؟که بدانم که چرا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد